- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
اوّلِ ماهِ رجـب، شـوکـتمـان پـایـنـده بـا قـدوم تـو شـده دولـتمـان پـایـنـده روزِ میلاد تو نعمت همه جا گـسترده و پس ازین شده است نعمتمان پاینده پـنـجـمـین آیـۀ تـوحـیـد عـجـب آقـایی بـا کـلامِ تـو شـده عـزّتمـان پـایـنـده باقری، بـحـرِ شکافـنـدۀ عـلمی نوری در پـنـاهـت هـمۀ قـیـمـتمـان پایـنـده »پنجمین بیت به انفاسِ شما میبالد« آمـدی آمـدنت عـشرتِ ما کـامل کـرد نـَفَـسِ قـدسیِ تو هـیـبتِ ما کامل کرد بـاقـر عــلـمِ نـبــوّت چـقــدر مـوّاجـی گفتههای تو همه صحبتِ ما کامل کرد رو به تو مثل گدا زار و پریشان بودیم کرم و بخششِ تو حیرتِ ما کامل کرد ما کجـا گـفـتـنِ از مـدح و ثـنـایت آقا آمـدی آمـدنت مـدحـتِ ما کـامـل کرد پنجمین بیت بنامِ تو رقم خواهد خورد مـطلعِ ماهِ رجب از کرمت لطفی کن از همان سفرۀ پُر از نِعمَت لطفی کن نامهام پُر شده از جرم و خطا مولا جان حضرت مهر و وفا با قلمت لطفی کن مثل یک مُردهای افـتادهام از پا بـنگر ای مسیحایِ محمّد به دمت لطـفی کن گرچه در خاکِ بقیع قبر و مزارت خاکی ست بهـر دیـدارِ حـریم حـرمت لطـفی کن »پنجمین بیت به شوقِ تو صفا مییابد«
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
روشنتر است این پسر از ماه صورتش گردن کشیده ماه خودش هم به رویتش ماه رجب به مـاه عـرب چـشم دوخـته معـلول خیـره ست به دقت به عـلـتـش مــاه تـــمــام اول مــاه رجـب رســیـد قـد قـامت الصلـوة به قد و به قامـتـش شـد اولـیـن مـحـمـد بـعـد از پــیــامـبر آمـد ز دسـتهـای عـلـی هـم نـبـوتـش چون آفتاب، وقت طلوع و غروب خویش عمری نشسته کوه دو زانو به خدمتش پلکش دلیل روز و شب است و به این دلیل باید که کوک کرد زمان را به ساعتش در آفتاب ظهر، زمین سایهاش کم است خاص است قهر حجّت و عام است رحمتش از شرق تا به غرب جهان،نه بزرگتر قـلب من و تو است حـدود حکـومتـش قارون اگر شود همۀ عمر چون گداست در محـضر تو هرکه بنازد به ثروتش این سو پدربزرگ حسن آن طرف حسین باید که غبطه خورد به شکل سیادتش بـوده عـلـی اگرچه پـسرخـوانـدۀ نـبی گـشـتـه مـحـمـد اِبْنِ عـلـی بـا ولادتـش دائیش قاسم است و رقیه ست عمهاش از این مسیر رفـته به زهـرا شباهـتش هـمـبـازی رقـیــه و دلــواپـس عــمــو شد شرح روضه مـدت عـمر امامتـش در ظاهرش گرفتن مجـلس برای عـلم در اصل شرح روضه فقط بوده علتش تا روضـۀ حـسیـن شود زنـده نُـه امام مسمـوم هم شـوند میارزد به قیـمتـش
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
مدیـنه منـتظـر رحـمـتی فـراوان است دل کـویـری ما مـستـحـق بـاران است بهار جلوهای از صبح اول رجب است رسیـده آن که دوای دل پـریشان است فـروغ انـجـمـنـی یا محـمـد بن عـلـی! صـلابت عـلـوی در نگـاهـتان جـاری تویی که جـلـوۀ زیـبای فـاطـمی داری بها گـرفـتـه تـعـالـیـم شـیـعـه بـا یـادت جـواب این هـمه آوای ربـنـا با توست اجابت نـفـس هـر دعـای مـا با توست دلم پریده ز سینه به سمت شش گوشه
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
از قـرص ماه چهـرۀ تو آفـتاب ریخت تا آسمان چـشم گـشودی شهاب ریخت روزی که آمـدی به گـمانم، ز آسـمان جـای نـزول آیـۀ بـاران شراب ریخت وقتی که آمدی به زمین، پشت پای تو گویا که جبرییل ز چشمش گلاب ریخت خاک قـدوم خـادم تو طـوطـیای چـشم روی سر عدوی تو باید عذاب ریخت تو پـای درس مـکـتب سـجـاد بـودهای از هر کلام درس تو صدها کتاب ریخت هرکس که شیعه است یقین مذهبی ز توست حتی رئیس مکتبمان مکـتبی ز توست ذرّه به لطف چشم تو خورشید میشود گرد و غـبار، زهـره و ناهـید میشود هر نا امـیدی از طـرف خـلق میرسد در بـارگـاه قــدس تـو امـیـد مـیشــود خوشبخت آن کسی ست که در سایۀ شماست چون که فـنای راه تو، جـاوید میشود چـشمان تو به گـبـر بـیفـتد بدون شک از عــارفـان خـطّـۀ تـوحـیـد مـیشـود وقتی که جاری است به لب اسم اعظمت از دل به غـیر یـاد تو تـبعـیـد میشود من در رکـاب غـیر تو زانـو نـمیزنم غیر از شما به هیچ کسی رو نمیزنم تـو پـنـجـمـین نـتـیـجـۀ نـخـل امـامـتـی تو هـفـتـمـین سفـیـنۀ دریـای عـصمتی آئــیـنــۀ تـمـام نــمـای حـسـیـنـی و ... مثـل پـدربـزرگ خودت با صـلابـتـی خود را به خادمان تو منصوب میکند هر آنکـسی که داشته یک جـو لیاقـتی ایـنـگـونـه نیـست قـاعـدۀ انـتـخـابهـا از دامن تو هـر که بگـیـرد به راحتی روز ولادت تـو شـب آرزوی مـاسـت مـن آرزو بـه دل شــدهام از زیـارتـی ای پنجـمـین شمایـل مولا خوش آمدی هـم بازی رقـیه، به دنـیـا خوش آمدی از خـاطـرات آن سـفـر پُـر بـلا بـگـو هـم بـازی رقـیــه تـو از کـربـلا بـگو در آن غروب بهت گرفـته چه دیدهای از اضطـراب دخـتـر خـیرالنـسـا بگو هم سن و سالهای تو در خیمه سوختند از گـوشـوارههـای هـمان بچـههـا بگو پـای بـرهـنـه روی مغـیـلان دویـدهاید مقـتـل بخـوان و اندکی از ماجـرا بگو گر چه مکـدّریـد از آن مجـلس شراب از داستان آن سـر و طـشت طـلا بگو بـر شـانـه بـار داغ بـلا را کـشـیـدهای از خیزران و آن لب و دندان چه دیدهای
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه نـوشـتـهاند دوبـاره مـرا گـدای مدیـنـه گـرفـتـه است بهـانه دلـم بـرای مـدینه فـدای چـار امـام گـره گـشـای مـدیـنـه کـبـوتـر دل من تا بـقـیـع گـشـته مسـافـر سلام مقـصد پنجـم! سلام حـضرت باقـر نبود این دل ما حـیدری اگر تو نبودی نبـود روزی ما نوکری اگر تو نبودی نداشت دین خدا لشکری اگر تو نبودی نداشت جسم تشیّع سری اگر تو نبودی بزرگ و کوچک ما زیر دین راه نجاتت غـلام حـیـدر و زهـرا شدیم با زحـماتت تویی همان که پیمبر رسانده است سلامت تویی که درک خلایق نمیرسد به مقامت شبیه زینب کبری حماسه داشت کلامت شده است منبر روضه حیات بخش ز نامت همیشه کرده حدیث تو گرم روضۀ ما را نـتـیجـههای تـلاش تـوأیـم و صادقـت آقا امام پـنجـم عـالـم، امـیـد پـنـج تـنی تو بزرگ تر ز تـمـام تـصورات مـنی تو فـدای عزم بلندت، امام بت شکـنی تو خودت بگو بنویسم حسین یا حسنی تو تویی که وارث جـمع فـضائـل حسنـیـنی امــام امــتـی و مــیــوۀ دل حـسـنـیــنــی همیشه مثل حسن بود عادت تو کرامت زبانزد است در عالم همیشه جود و عطایت بزرگواری و دارد فقیر پیش تو حرمت و در مرام شما نیست دین به غیر محبت تو و کرم، تو و بخشش، تو و عطای فراوان همیشه لطف تو آقا شده است شامل مهمان تویی که حاصل عمرت همه معارف دین است به زیر پرچمت آقا کسی که سایه نشین است به دست او رگ خواب همه زمان و زمین است بقیع بیحرمت هم بهشت اهل یقین است به رغـم خـواستۀ مـنکـران اصل ولایت حـرم نـداشـتـنـت هم نکرد کم ز مقـامت تو یادگـار شهـید غـروب حـادثـههایی تو در تـمامی حـالات، یـاد کـربـبلایی ز کودکـیت تو دلـتـنگ سیدالـشهـدایی تـو داغــدار امــامِ مُــرَمِّــلٌ بِـدِمــایـی چهار سالگیات را نمیبری دمی از یاد رقیه بین خرابه جلوی چشم تو جان داد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
شب است و باز، مبارک شبی است؛ ای ساقی کلید میکده در دست کیست، ای ساقی فرشته عشق نداند که چیست، ای ساقی بخواه جام و شرابی به خـاک آدم ریز به کـام شیعـۀ زین العـباد، زمـزم ریـز خدا به شهر مدیـنه، دوباره عـزّت داد به سفـرۀ دل شیعـه، عجیب برکت داد و نور فاطمه را پنج دفعه، حرکت داد تمام شـوکـت و عـزّت، نـزول فرموده امــام بــاقــر امـت، نــزول فــرمــوده شکست پوزۀ شیطان، فرشته غالب شد گدای نان شب، اینبار؛ گنج صاحب شد به خاک خانه سجاد، سجده واجب شد ملائکه، همه از عـرش؛ سوی سجادند پیـمبران، هـمه تبـریک گوی سجـادند ز شاه راه نـبوت، مسیـر و جـادۀ وحی رسیده کـودک قـرآن، امـام زادۀ وحی محمد بن عـلـی، پـنجـمین نـوادۀ وحـی نـبـود روی زمیـن، بـیامـامها؛ دیـنـی بدون باقر و صادق، چه دین و آیینی؟! خـبـر دهـیـد کـه آمـد تـجــسّـمِ کـوثــر بگو به شیعه: « فصلّ لِرَبِّکَ وَ أنحَر» به خصم حضرت حیدر، بگو:«هُوَالاَبتَر» کــلام آل پـیـمـبـر، کـلام اسـلام اسـت و «قال باقـر» شیعـه تمام اسلام است حدیث از لب لعلش، شنیدنی است فقط روایت از پسر وحی گفتنی است، فقط درون مدرسهاش، درس خواندنی است؛ فقط از این ذوات مقدس، حصول علم نکوست درون مکتب باقر، " کلیم" دانشجوست به لطف حضرت باقر، علوم؛ احیا شد مـعـارف از کـرم او به قـدر دریـا شد تشیّع از کمک و دستگـیریاش، پا شد چـقدر مـزرعۀ حـوزههاش، پُـر بـارند هزار قاضی و بهجت به او بدهکارند خـدا کـند که من امسال، زائرش باشم به کـوری سلـفـی ها، مـسافـرش بـاشم به اعتکـاف حریمش، مجـاورش باشم بـقــیـع؛ تـربـت بـاقـر، دل پُـری دارد نه شمعی و نه چراغی، نه زائری دارد به یاد کودکی او، بگـو: سلام حسین! «سلام جدّ غـریبم، سلام، امام حسین! تو رفتی و چه کشیدند، عمههام، حسین! سلام زینب و نجـمه، سکـینه و کـلـثوم سـلام عـمه، سه ساله؛ رقـیـۀ معصوم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
ساقـی و جـام هر دو خندانند بر شـراب طـهـور مهـمـانـند ظلمت و تیرگی روند از یاد آسـمـان و زمیـن چـراغـانـند بر جـمـالش فـرشتههای خـدا یکـسره اِن یکـاد میخـوانـند مـادرش چـشـم بر نـمـیدارد لحظهای زان جـمال بیمانند مِهر و مه هم ز شرم ماه علی سر فـرو بُرده در گـریـبـانند عـالِـمـان جهـان، هـمه او را صاحبِ هر چه علم میدانند نـور تابـان عـشق شد ظاهـر چـشم حق تا ابد بر او ناظـر هرچه فرشی ز قدر او حیران هرچه عرشی به خدمتش حاضر هر نگاهی به سمت او خیره هر زبانی به وصف او قاصر او به هر عـلم و علـتی عـالم او به هر غیر ممکـنی قـادر کیست آنکس که وصف او این است شـمـع جـانـهـا مـحـمـدِ بـاقـر نـور تابـان عـشق شد ظاهـر چـشم حق تا ابد بر او ناظـر بـحـر عـلـم تو رونـق اسـلام پنجمین رهبر و ولیّ و امـام قـدسیـانـنـد از سـما به زمیـن بهـر پـابـوسیـت روانـه مـدام ای دل آرام حـضـرت زهـرا اولیـا هم به محضر تو غـلام هر کجـا نـام نـامیـت بـبـرنـد بوی فردوس میرسد به مشام ای که بـر تو، تـوسـط جـابـر خـاتم الانـبـیـا رسانـده سـلام نـور تابـان عـشق شد ظاهـر چـشم حق تا ابد بر او ناظـر
: امتیاز
|
سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
بیایید بـازم عاشقـا به باده لب بزنیم لب به شراب و میِ ماه رجب بزنیم باید واسه گدایی دستای خالی مونو بـه دامـن پـسـر شـاه عـرب بـزنـیـم آمد از راه مسافـر گل زهـرایی باقـر بگـید امشب به آقا ما مُریدیم و چاكر مددی یابن زهرا ********** ماه رجب آمد و سیـنه قـلـندری شد شیعه خمار می و شراب كوثری شد سیزده شب دیگه حق از كعبه سر میزنه بوی علی میاد و باز دلا حیدری شد وقت هر آرزو شد موسم ذكر هو شد عیدی امشب زیاده علی اكبر عمو شد مددی یابن زهرا
: امتیاز
|
سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
پخش سبک (به سبك السلام ای خاتم) تو ولی کـبـریایی نـور چـشم مصطـفایی میـوۀ قـلب حـسین و تو عـزیز مجـتـبایی مدیـنه با صفا، شده از مـقـدمت بده عیدی بما، ز لطف و مرحمت گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲) ********************* جـلـوۀ نـور خــدایـی قـبـلـۀ اهـل ولایـی تو شکافندۀ علمها هـفتمین معصوم مایی امید عـالمـین، عـلی را نور عین عزیز مجـتـبی، گـل بـاغ حسین گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲) ********************* شکر خدا میکنم من که شدم مهمان کویت تو امام پنجم هستی دست ما مولا به سویت تـویی نـور دلـم ، تـمام حـاصلـم به جان مـادرت، نما حل مشکلم گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲) ********************* در شب میلادت ای گل این دلم رفته بقیعت به فـدای قـبر خـاکیِّ تو و قـدر رفـیعـت دلم گردیده آب، بُوَد قبرت خراب چـنان جـد و پـدر، میـان آفـتـاب گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲) ********************* مهدی زهرا کجایی این دلم کرده هوایت کی شود مولا بیایی جان من گردد فدایت گل پیغمبری، تو یابن العسکری به خلق این جهان، پناه و یاوری گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲)
: امتیاز
|
سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
نور الله و الصمد شد جلوه گر از عرش اعلا از وجـود او خـدای لَـم یَـزل مَـنَّ عَـلَـینا ز یمن مقـدمش، جهانی شد رفـیع دلم پَـر میزند، سوی خاک بقـیع امام باقـر مدد؛ امام باقر مدد؛ امام باقـر مدد ربِ صلِ علی محمد، محمدٍ و آلِ محمد (۴) *************************** زادۀ مـدیـنۀ عـلـم و شکـافـندۀ عـلم است بـنـدۀ رب عـلـیـم و آفـریـنـنـدۀ علم است مدینه گل فشان، ز عِطر و بوی او علی ابن الحسین، ببوسد روی او امام باقـر مدد؛ امام باقر مدد؛ امام باقـر مدد ربِ صلِ علی محمد، محمدٍ و آلِ محمد (۴) *************************** از رسول خاتم آورده تهـیّت بر تو جابر ربـنـا صلِ عـلـی سَیـدنا حـضرت بـاقـر محبت بر تو دین، محمد بر تو نام ز ما بر تو درود، ز ما بر تو سلام امام باقـر مدد؛ امام باقر مدد؛ امام باقـر مدد ربِ صلِ علی محمد، محمدٍ و آلِ محمد (۴)
: امتیاز
|
سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
به حقّ یا ربّ و، یا بـاطن و ظاهر یا مـولا أدرکـنی، یا حضرتِ بـاقـر میکنم زمزمه خوش آمدی دلبـر ما همه خوش آمدی یوسف فاطمه خوش آمدی، سیّدی سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیدی ************************************************** هر آنچه گویم از، مقام تو هیچ است نُطق فلک پیش، کلام تو هیچ است هستیام به فدای روی تو من کیم عـبد عبد کوی تو زنـدهام ز مِیِ سبـوی تو، سیّدی سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیدی ************************************************** مــژدۀ مـیــلادت، رسـیــده از بــالا ای هفتمین معصوم، نور دل زهـرا بـاقـر عـلـم کُـلّ عــالـمـی تشنه را کوثری و زمزمی رحمت و کـرم مجـسمی، سیّدی سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیدی
: امتیاز
|
سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
دل زعطای فاطمه، به عرش حق مجاور است جشن خوش ولادتِ، آقا امام باقـر است باقر علم عالمین یا مولا ** به مصطفی نور دو عین یا مولا ** یوسف یوسف حسین یا مولا ای گـل زهـرا و حـیـدر (۳) مــولا یـا بـاقـر الـعـلـوم ********************************* ز رشتـۀ ولای او، جـدا نـمیشوم دمـی مدیـنـه از قدوم او، فخر کند به عـالمی آن گل نازنین ما خوش آمد ** دلبر بیقرین ما خوش آمد ** امام پنجمین ما خوش آمد ای گـل زهـرا و حـیـدر (۳) مــولا یـا بـاقـر الـعـلـوم ********************************* به مهر تو به عشق تو، سرشته شد آب و گِلم عـنایتی که عاقـبت، مـدیـنهای شود دلم ز علم خود به ما عطا کن آقا ** درد دلـم بـیـا دوا کـن آقا ** قـسمت ما کرببلا کن آقا ای گـل زهـرا و حـیـدر (۳) مــولا یـا بـاقـر الـعـلـوم
: امتیاز
|
سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
بـاقــر آل عـبـا، نـاطـق وحـی خــدا روشنیِ دو سـرا، ای دل و دلـبر ما نور دو عین مولا جان حسین مولا سبـط نـبـی مولا ذکـر لـبـی مـولا یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر ***************************************** دست تو بر سر ما، حُبّ تو در گِلِ ما مدح تو بر لب ما، عشق تو در دلِ ما دلـبــر مـا مــولا سَـرورِ مـا مـولا نـور ربـی مـولا ذکـر لـبـی مـولا یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر ***************************************** ما همه مـسکـیـن بر، عـنایـتـت آقـا صـفــای هــر دل از، ولایـتـت آقــا نـور شـفـق مولا به نخل حق مولا تو رُطـبـی مـولا ذکـر لـبـی مـولا یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر ***************************************** مِـسِ دل از لـطفـت، شـود طـلا آقـا بــده بـه جــمــع مــا، کــربـبـلا آقــا هـمیـشه با مـولا خـاطـرهها مـولا در تَـعـبـی مـولا ذکـر لـبـی مـولا یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
نـوری آمد وجـود من گـم شـد چـشـم من بـاز پُـر تـلاطـم شد شُرشُـر اشک روی گـونـۀ من شد سرازیر و قدر یک خم شد گـریه از شـوق چه صفـا دارد شـب مـیــلاد نــور پـنـجـم شـد اشـک اذن دخــول مـا بــود و در کـه وا شـد دمِ تــبــسّـم شـد مـحـرم اهـل بیت اگـر شـدهایم هـمه از یک دعـای خـانـم شد شکـر، یا فـاطـمـه و یا فـاطـر شکـر، هـسـتـم غـلام تو بـاقـر در رحمت دوباره وا شده است مـیـزبـان دلـم خـدا شـده اسـت بـار دیگـر مـیـان بـیـت وحـی آیـۀ نــور رو نـمـا شـده اسـت سجدهام را کسی نماند که ندید سِرّ تـوحـیـد بر مـلا شده است دستـههـای فـرشـتـه مـیبـیـنـم در مـدیـنـه بـرو بـیا شده است پشت یک خانـهای شلـوغ شده خبـری بین کوچهها شده است رنگ پـنجـم به روی بـوم آمـد حـضـرت بـاقـر الـعـلـوم آمــد نـذر چـشـمـان تو جـوانـی من بـه فــدای تـو زنــدگـانـی مـن زیـر پـایت بگـو که سـر بـزند هرکسی خواست از نشانی من عرض تعـظـیم پیـش قد تو شد عــلـت قــامـت کــمــانــی مـن من ندارم که هیچ چیز از خود همه از توست هستِ فـانی من هـست " آقـا مرا دعـایـم کن " از دعــاهــای آســمــانــی مـن در هــوای شـمـا نـفــس زدهام غصهها را ز سیـنه پس زدهام تو همان چـشمه سار عـرفـانی فـصـل سـبـز بـهـار عـرفـانـی در مــقــام رفــیــع اخـــلاقــی جـلــوه گـاه مــدار عــرفــانـی ای سر آمد به عـلم و دانش ها سـخـنـت پُـر ز بـار عـرفـانـی چـه احـادیـث که به جـا مـانده از تـو آمــوزگــار عـرفــانــی قـبل تو این چنین ظهـور نبود در مــیــان تــبــار عــرفــانـی جـایـگـاه عــلـوم و دانـش تــو شـاهـکـاری بـه آفــریـنـش تـو مـیشـود ســائــل درت بـاشــم زائــر کــوی مــادرت بــاشــم میشـود در هـوای خـاکـی تـو پَـر زنـم من کـبــوتـرت بـاشـم میشود در بقیع، غربت محض ســر قــبــر مــنــوّرت بــاشــم یـاد آن خـاطـرات کـودکـیات روضهخوان در برابرت باشم یـاد طفـلـی دو سـالـه بودن تو و اسـیـری خــواهــرت بـاشـم عمههایت چقدر کتک خوردند و شــمــا را چــقــدر آزردنــد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
مـاه رجـب سـلام! کـه مــاه مـحـمّـدی یـا دآورِ شـکــوه گــلـسـتـان احــمــدی آئـیــنـهدارِ نــور خــداونــد ســرمـدی از شـرقِ رحمتِ ازلی بـاز سـر زدی مــاه تـو نــور بـر دل اهـلنـظـر دهـد میـلاد چـار حجّت حـق را خـبـر دهـد آغـاز مـاه تو کـه به نام پـیـمـبـر است میـلاد پـنجـمـیـن ولـیالـلـهِ اکبـر است کز چار بحرِ نور، فروزندهگوهر است نجلِ دو فـاطمه، خَلفِ پاک حیدر است بعد از عـلی، محمّد اوّل وجـود اوست ذکر ملک همه صلوات و درود اوست این باقـرالعـلومِ خـداونـد سـرمـد است این آفتاب حُسن خـدا، وجه احمد است مـولای مـن مـحـمّـدِ آل مـحـمّـد اسـت گـیتی ز مقـدمش همه خُـلد مُخلّد است بـر خلـق سایـۀ کـرمـش مـسـتـدام بـاد از شخص احمدش صلوات و سلام باد جدش بوَد حسین و، حسن جد دیگرش سجـاد باب و بنـت حسن نـیز مادرش دانـشــوران دهــر، هـمـه بـنــدۀ درش جاری ز لعل لب همهجا درّ و گوهرش بگذاشت پا به عالم هستی، سرم فداش تنها نه جان و سر، پدر و مادرم فداش در قدر و در مقام، حسین است این پسر سر تا قـدم تمام، حسین است این پسر در علم و در قیام، حسین است این پسر آئـیـنـۀ امـام حـسـیـن اسـت ایـن پـسـر بستان حکمت ازلی در ضمیـر اوست دانش به هر کجا که نهد پا، سفیر اوست گاهی به عرش زمزمۀ حکمتش به گوش گاهی به باغ، بیل کشاورزیاش به دوش گه با کلام داده بـه اهـل کـمال، نـوش اهل کلام یکسره در محضرش خموش دریـا ز چشمـۀ دهـنـش مـوج میزنـد آیـات وحی در سخـنـش مـوج میزند ای اصـل دین ولای تو یا باقـرالعـلوم وی ذکـر حـق ثـنای تو یا باقـرالعـلوم وی عرش، خاک پای تو یا باقرالعلوم جـان جهـان فـدای تـو یا بـاقـرالـعـلوم مهر تو جان جان صلات و صیام من پیوسته وقـف تو، صلوات و سلام من ای شـیعــه را به مهـر شـما اقـتـدارها مـاه رجــب گـرفـتـه ز تــو اعـتـبارها خورشید بر درت یکی از جاننـثارها گردنــد دور کـوی تـو لیـل و نهـارها هر لحظه در بقیع تو صد کاروان دل است هـر جا، روم مزار توأم شمع محفل است من کیستم که خـاک سـرای شما شوم؟ لب واکنـم، قـصیـده سـرای شما شـوم یـا مفتخـر بـه مـدح و ثـنای شما شوم بـاشـد کـه تـا گـدای گـدای شـما شـوم لال است در ثـنـای تو مـولا زبان من تو وصف خود بگوی ولی با زبان من وقتی عدو به حضرت تو گفت ناسـزا با حُسن خلـق و با گـل لبخند از ابـتدا کردی به پاسخ از دل و از جان بر او دعا این است قـدر و منزلت و عـزّت شما تـنها نه اینکه نام تو از من ربـوده دل خُـلـق محـمّـدیـت ز دشـمن ربـوده دل ای بر تو از خـدا و رسـولش سـلامها اهـــل کــلام را ز کــلامـت کـــلامهـا بـیچـاره و ذلـیـل مـقـامت «هـشام» هـا در پـنجــۀ تـو از هـمه دلهـا زمـامها توحیـد زنـده از نفـس صبح و شام تو اسلام فخر کرده به نطق « هـشام» تو تو خلق را مطاعی و خلقـت مطیع تو برتـر ز اوج وهــم، مـقـام رفـیــع تـو پیران عقـل یکسـره طـفـلِ رضیـع تو فـردوس گـشتـه خـاکنشینِ بـقـیـع تـو «میثم» اگـر قـصیده سـرای شما شده مشمول بذل و لطف و عطای شما شده
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
بیا به پـای دل خود سفـر کنیم امشب ز کوچههای مدینه گـذر کـنیم امشب خدا به زین عبادش عـطیهای بخـشید بـیا تـمام جهـان را خـبر کـنیم امشب بـیا سـلام و درود و تهـیّـت خـود را نثار این پـدر و این پسر کـینم امشب در آسمان ولا مهر و مه هم آغـوشند بیا نظاره شـمس و قـمـر کـنیم امشب دگر به دیدن باغ بهشت حاجت نیست اگر به باغ ولایـت نظـر کـنیم امشب برای این که بگیریم عیدی از زهـرا سـزد ارادت خود بیـشتر کنیم امشب بپاس مقـدم دریا شکاف عـلم و کمال ز اشک شوق نثارش گهر کنیم امشب شب ولادت او در مدینه جشنی نیست بیا ز غـربت او دیـده تـر کنیم امشب تمام فرصت ما وقف خدمت بر اوست چه حاجت است که کار دگر کنیم امشب اگر که چشمهای از معرفت شود پیدا نهـال مـهـر ورا بـارور کـنـیم امشب کـنار خـرمنی از عشق او بیا بنـشین که فکـر تـوشه راه سفـر کنیم امشب بگو به خـلق وفـائی ز جای برخـیزد لباس خدمت بر او به بر کنیم امشب
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
بـرخـیـز نگـارا که بهـار طـرب آمـد عـید عجـم و جـشن نـشاط عـرب آمد از کثرت انوار یکی روز و شب آمد پـایـان جـمـادی شد و مـاه رجـب آمد ماهی که شود مُلک جهان خُلد مُخـلّد از یُـمـن قـدوم دو عـلی و دو محـمـد بـر اهـل ولا عـیـد مـؤیّـد شـده امشب در جلوه رخ داور سـرمـد شده امشب لبخند عـیان بر لب احـمـد شده امشب مـیـلاد هـمـایـون محـمـد شـده امـشب در دامن خورشید، عیان قرص قمر شد فخـر دو جـهـان سیـد سجـاد پـدر شـد امشب صدف بحر ولایت گهـری زاد یا دُخت حسن فاطمه، زیبا پسری زاد در خانۀ خـورشید ولایت قـمـری زاد یـا بـار دگـر آمـنـه پـیـغــامـبـری زاد این است که دو فاطمه را نور دو عین است پور دو علی باشد و نجل حسنین است این گوهر یکدانۀ دریای عـقـول است در مکتب دین دوستیش اصل اصول است ماه دو علی مهر دل آرای رسول است فرزند حسین است و عزیز دو بتول است مـولای همه عـبد خـداونـد مقـام است تا حشر امام است امام است امام است این محور دین اخـتر تابندۀ عـلم است در قلب زمان نور فـزایندۀ عـلم است آرنـدۀ عـلم است و نمایـندۀ عـلم است گویندۀ علم است و شکافندۀ علم است در کنیه ابـوجعـفر و باقـر شده نـامش پـیـغـمـبـر اسـلام فـرسـتـاده سـلامـش دشمن به عداوت خجل از کثرت خیرش فرقی نکند گاه کرامت خود و غیرش جبریل امین گم شده در وادی سیرش شیریـنی جـان قصۀ شیـرین عُـزیرش علم همه یک قطره ز دریـای کـمالش دیوانه شود عقـل به توصیف جـمالش ای گوهر شش بحر و یم هفت دُرِ ناب ای سائل انوار رخت مهـر جهـانـتاب بیمهر تو طاعات، چو نقش آمده بر آب خـاک قـدم طـفـل دبـستان تـو اقـطاب فــرزنـد پـیـمـبـر پــدر هـفـت امـامـی هم فرش مکان هستی و هم عرش مقامی انـوار دل از روی نکـوتـر ز مـه تـو جـن و بـشر و خـیل مـلائک سپـه تو جان همه خـوبان جهـان خـاک ره تو شـد بـاعـث بـیـنـائـی جـابـر نـگـه تـو ما را ز گنه نیست به جز روی سیاهی ای چشم خـداوند، کرم کن به نگـاهی از شوق تو چون مهر تو چون داغ به سینه چشمم به بقیع است و دلم سوی مدینه ای شـمع دل پـنـج امیـن و دو امـیـنـه ما غرق به دریـای گـناه و تو سـفـیـنه غرقـیم ولی چـشم به احسان تو داریم با دست تهی دست به دامان تو داریم مهر تو ثمر گـشته بسی حاصل ما را حُـبّ تـو صـفـا داده بـقــیـع دل مـا را وصف تو همی شور دهد محفل ما را این گـونه سـرشتـند از اول گـل ما را تا حشر گـُل مهـر تو رویـد ز گـِل مـا آوای تـو پــیــوسـتـه بـرآیـد ز دل مـا تو کعـبهای و کعـبه گـرفـتـار بقـیعـت پـیـوسـته مـلک سـائـل زوّار بـقـیعـت جـان و دل ما شـمع شب تـار بقـیعـت تـا چـهـره گـذاریـم به دیـوار بـقـیعـت این درد فراقی که به جان است دوا کن بر ما زره لطف گـذر نـامه عـطا کن ای بـوسه گه یـوسـف زهـرا دهـن تو نـقـل دهـن مـا هــمـه نَـقـل سـخـن تـو جـان هـمه قـربان تو و جـان و تن تو صد شکر که میثم شده مـرغ چمن تو غـیر از گـل مهر تو به گـلـزار نبـوید جـز مدح تو و عـتـرت اطهار نگـوید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
فـصـل بهـار آمد و عـالـم مـعـطـر است بوى نـسیم صبح بسى روح پـرور است گـویا ز خُـلـد مـی وزد این باد مـشكـبـیز كاین سان دماغ ابر ز بوى خوشش تر است هم این زمین مُرده شده احیا ز فیض او هم این جهان پیـر، جوان بار دیگر است نرگس گـشوده چـشم تماشا به روى گـل سوسن به صد زبان، پى مدحش ثناگر است با صد نوا به شـاخ گـل ارغـوان، هـزار طوطى به نغمه بر سر شاخ صنوبر است نــور خــدا، امـام هُــدى، بــاقـرالـعـلـوم هـادى دین و وارث عـلـم پـیـمـبـر است بابـش عـلـى و جـدّ كـبـارش بود حـسین زینالعـباد را پـسر و بـاب جعـفـر است در جاه و رتبه صد چو سلیمان، به عّز و جاه در زیر بال طایرى از كویش اندر است هم لطف اوست مونس یونس، به بطن حوت هم در طریق، هادى خضر و سكندر است مفتاح قـفل گنج سعادت، به دست اوست بر پا از او بناى شفاعت، به محشر است كى با شهـان، گـداى درش را مثـل زنـم چون بر در گداى درش، صد چو قیصر است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
از روشـنـی طـلـعـت رخـشـنـدۀ بـاقـر شد نـور عـلـوم نـبـوی بر همه ظاهـر در اوّل مـاه رجب از مشرق اعـجـاز گـردیـد عیـان مـاه تـمـام از رخ باقـر منشق شده از نور علیّبن حسین است این نور که نورانی از او گشته ضمائر بر فاطمۀ بنت حسن بس بُوَد این فخر کـآورده پـدیـد ایـن مــه تـابـنـدۀ بـاهـر «باقر» لقب و کنیه «ابو جعفر» و او را بوده است لقبهای دگر، هادی و شاکر از هر بدی و عیب و زلل اوست مبرّا جان و تنش از «یُذهبَّ عنکم» شده ظاهر دریای عـلـوم است و زُدایـنـدۀ اوهـام گـفـتـار حـکـیـمـانـۀ او زیـب مـنــابـر از یک نفسش زنده کند صد چو مسیحی از یک نظرش دیدۀ اعمی شده باصر یـاد آمــدش از چـهـرۀ تـابـان مـحـمـّد با چشم بصیرت نگهش کرد چو "جابر" عالم همه شد روشن از آن نور خدائی شد بارور از او شجـر دین و شعـائـر خوش باد، زمینی که هم آغوش شد او را خوش آن که به سوی حرمش گشته مسافر دیـگـر غـمـی از محـنـت ایّــام نـدارد هر کس به حرم خانه او گشت مجاور وصفش نتوان گفت حسان با سخنی چند چون، قصّه بلند است و زبان، الکن و قاصر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
بر چمبر عـلم و دین نگین بخـشیدند خـورشیـد منـوّری به دین بخـشیدند یک دستۀ گـل ز گلشن سبز بهشت امشب به امـام سـاجـدین بخـشیـدنـد ****************** از عرش حدیث حق پرستی خواندند یک صفحه ز دیباچۀ هستی خواندند وقتی که شکفت امام باقر چون گل در باغ جنان سرود مستی خـواندند ****************** امروز که عـرشیان برانـگـیخـتهاند بر عـرش بـلـور نــور آویـخـتـهانـد در مـقـدم بـاقـر العـلوم از فـردوس یک بـاغ گـل محـمـدی ریـخـتـهانـد ****************** با عطر تو گـل شوق شکـفـتن دارد سرمـستی و میل از تو گـفـتن دارد ای بـاقـر عـلم نـبـوی در شب عـیـد ایـن دل هـوس مـدیـنـه رفـتـن دارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
گوهر از بطن دریا تا هویدا میشود امشب جـمـال ایـزد منّـان تجـلا میشود امشب ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی گل زهرای مرضیه شکوفا میشود امشب به یـمـن مقـدم بـاقـر، امام پـنـجـم شیـعـه مدینه باز هم عرش معـلا میشود امشب زمین و آسمان را نورباران کرده حق، زیرا علی بن الحسین این بار بابا میشود امشب ملایک صف به صف استاده، در کف جام مِی دارند دوباره آبِ کوثر هم گوارا میشود امشب علی و فاطمه بانیِ این جشن و سرور هستند چه جشنی در ثریاّ باز بر پا میشود امشب خدای حلم و علم و حکمت از ره میرسد وقتی تمام علم در یک جمله معنا میشود امشب ز دامان عروسی پاک دامن در اذانِ صبح گلی زیبا به عالم باز اِهدا میشود امشب نیازی نیست دریا موج بردارد به پای او دو چشم مادرش آنگونه دریا میشود امشب گـدایی پشت دربِ خانه بنشسته به امیّدی تـمام شهـر هـم آید پـذیرا میشود امشب زمستان هم که باشد روزهای عاشقی گرم است که با لبخندِ گرمش فصلِ گرما میشود امشب امامِ باقر از ره میرسد ظلمت عَدَم گردد و درد عاشقی با او مداوا میشود امشب بشارت میدهد جبریل بر زهرا و بر حیدر که یک غنچه ز نسل فاطمه وا میشود امشب
: امتیاز
|